ببین اندام تنهاییم را که در لحظه های خاکستریدر انتظار طلوع خورشید است
مترسک ناز می کند کلاغ ها فریاد می زنندو من سکوت می کنم....این مزرعه ی زندگی من استخشک و بی نشان